سفارش تبلیغ
صبا ویژن


منتقم کربلا

مطالبات رهبری در جهاد اقتصادی را درست معنی کنیم؟

رهبر معظم انقلاب به سنت سالیان اخیر سال ???? را با عنوان جهاد اقتصادی مزین فرمودند
توجه به این امر ضروری است که جهاد اقتصادی فی النفسه حامل پیام ارزشمندی است وترکیب کلمه جهاد با اقتصاد یاد آور این امر است که توفیق در عرصه اقتصادی نیازمند عزمی جهاد گونه است
توجه به این نکته ضروری است که کلیت نظام اسلامی در این فراخوان جهادی
مقام عظمای ولایت مورد خطابند وبنابراین سه قوه مقننه و مجریه و قضاییه در این سازوکار جهادی به یک نحو مسئولند
تجربه سالیان اخیر این نکته را ثابت میکند که متاسفانه جریان کم عمقی که همواره در صدد موج سواری بر روی چنین فراخوان هایی است با برگزاری همایش ها وتبلیغات پر خرج اصل هدف را تحت الشعاع قرار داده و چه بسا با انحراف اهداف اولیه ناخرسندی مقام معظم رهبری را با اقدامات سبک و کم مغز  خود فراهم آورند همچنان که معظم له در حرم رضوی در این خصوص فرمودند:(در برخی مواقع نامگذاری‌ها و شعارهای سال بصورت انبوه و با هزینه‌ی زیاد در تهران و شهرهای دیگر برروی تابلوها و در خیابانها نصب می‌شوند درحالیکه این کار بی‌فایده و دارای اشکال، و خلاف هدف اصلی از نامگذاری هر سال است. ایشان تاکید کردند: هدف از نامگذاری برای هر سال انجام اقدامات عملی است، و نه نصب آن شعار و یا عکس‌های مربوط به آن بر روی تابلوها)
اقداماتی نظیر مراسم های کلنگ زنی نمایشی و یا افتتاحات نمایشی و یا اقدامات کلیشه ای دیگر و پیوند زدن تبلیغی این اقدامات با واژه جهاد اقتصادی
و ایضا دادن عنوان جهادگر !به مدیران اجرایی در رده میانی
همه و همه آفت هایی است که این حرکت سازنده را تهدید میکند وپیشاپیش از چنین اقداماتی که یقینا در تضاد با منویات عمیق رهبری نظام است به خدا پناه می بریم
بی تردید فراهم شدن زمینه برای نامیدن سال ?? با عنوان جهاد اقتصادی ثمره اقدامات شایسته دولت نهم و دهم در رفع محرومیت نسبی از مناطق محروم و اجرای شجاعانه طرح هدفمند کردن یارانه هاست همچنان که مقام عظمای ولایت نیز به این توفیقات اشارت داشتند
کلید اصلی جهاد اقتصادی در سال ?? تبیین سازوکاری برای ورود بخش خصوصی به عرصه اقتصاد کشور است
علیرغم همه توفیقات بزرگ دولت نهم ودهم این ایراد بزرگ همچنان باقی است که بخش خصوصی در عرصه اقتصادی حضوری فعال و تعیین کننده ندارد
سازوکار اقتصادی کشور در حال حاضر اینچنین تعریف میشود :
تعریف پروژه های عمرانی در قالب فشار نمایندگان مجلس و مدیران محلی و در ادامه اجرای مراسم کلنگ زنی و انجام پروژه عمرانی در یک سیکل دولتی و چند برابر قیمت رقابتی و آزاد و در ادامه ایجاد یک بنگاه اقتصادی دولتی و برگزاری مراسم افتتاح پروژه!
این مسیری است که درصورت توفیق یک بنگاه دولتی به جمع بنگاههای منتظر اجرای اصل ?? قانون اساسی اضافه میکند
علیرغم ایده های ساختار شکن دکتر احمدی نژاد در بخش اجرایی هنوز نتوانسته ایم از این سیکل معیوب رهایی یابیم و کلنگ افتتاح پروژه های عمرای را بدست مردم و بخش خصوصی بدهیم
لازمه جهاد اقتصادی وجود مدیرانی تحول خواه است که اهداف و بر نامه های شخص رییس جمهور را باور داشته باشند
لازمه جهاد اقتصادی دولتی جهادی ودرصحنه است
دولتمردانی که درتمام سطوح نگرشی جدید به فر آیند توسعه داشته وسازوکارهای عهد اصلاحات و سازندگی را به فراموشی سپرده  باشند و همه توانشان را مصروف به صحنه آوردن توده های مردم در این عرصه سازند
امید است که سال ?? سال تحقق و به ثمر نشستن زحمات دل سوزان باشد


نوشته شده در شنبه 90/1/20ساعت 10:57 عصر توسط شهید گمنام نظرات ( ) |

 

این پست از آن جهت که من رو خیلی تحت تأثیر قرار داد بطور کامل با منبع ذکر میشه تا گوشه ای از حقیقت انقلاب اسلامی (اندیشه بلند امام خمینی ره و خیانت خائنان(مثل اکبرشاه و ...) به امت اسلامی و مظلومیت امام خامنه ای ) را اشاره کند:

نویسنده اصلی :"متن زیر قسمتهایی از سخنانی دکتر محمد علی رامین می باشدکه به  ای میل حقیر ارسال شد. به نظرم جالب آمد و به همین خاطر منتشر کردم تا نظر دوستان را هم در این باره بدانم."


  • غربی‌ها با سه کلیدواژه‌ی آزادی، دموکراسی، و حقوق بشر افکار عمومی را اداره می‌کردند. شرقی‌ها با دو کلیدواژه‌ی مبارزه‌ی پرولتاریا با امپریالیسم و برابری. امام پنج کلیدواژه‌ی قرآنی را در مقابل آن پنج کلیدواژه قرار دادند.
  • اصل «امامت‌محوری» مهم‌ترین کلیدواژه بود. سیستم امت-امامت حرف جهانشمول اسلامی بود که در عرصه‌ی سیاست احیا شد.
  • ده سال هر کاری کردیم، یک رسانه‌ی غربی پیدا شود که بگوید «امام خمینی»، نشد! همه می‌گفتند «آیت‌الله خمینی».
  • سال 59 به یکی از اساتید یهودی آلمان گفتم «استاد! چرا رسانه‌های شما نمی‌گویند امام خمینی؟». خنده‌ای کرد و گفت «آخر ما بعضی چیزها را متوجه شدیم!». کیف‌اش را باز کرد و یک کتاب درآورد. ترجمه‌ی آلمانی کتاب «ولایت فقیه» امام بود. گفت «آقای خمینی یک تئوری جهانی دارد. وقتی ما بگوییم "امام"، ایشان بین کشورهای دنیا شاخص می‌شود. چون کلمه‌ی "امام" قابل ترجمه نیست. ولی وقتی بگوییم "رهبر"، این کلمه در فرهنگ غرب بار منفی دارد. دیگر ما ایشان را کنار استالین و موسیلینی و هیتلر قرار می‌دهیم. کلمه‌ی "رهبر" به نفع ما و کلمه‌ی "امام" به نفع آقای خمینی است. از طرف دیگر اگر ایشان یک جایگاه دینی دارد، ما به ایشان می‌گوییم "آیت‌الله"، اما "امام" یک بار معنوی دارد! از طرفی ایشان آن طور می‌شود امام امت اسلامی که مسلمان‌های دنیا را دور خودش جمع بکند!». با این صراحت این را به من گفت.
  • یک رسانه‌ی غربی یا شرقی را پیدا نمی‌کنید که گفته باشد «امام خمینی». آن موقع ما امتحان کردیم رسانه‌های غربی آیا می‌پذیرند ما یک آگهی بدهیم به نام «امام خمینی»؟ می‌خواستیم 60،000 مارک بدهیم که یک آگهی چاپ کنند، قبول نکردند!
  • شهریور 58 که در مجلس خبرگان قانون اساسی شهید بهشتی کلمه‌ی امامت را در قانون اساسی گذاشت، ریاست آن مجلس با آقای منتظری بود. امام خمینی گفت شما نمی‌توانی مجلس را اداره کنی، برو کنار، آقای بهشتی اداره کند. وقتی شهید بهشتی آمد اصل پنجم را مطرح کند که ولی فقیه نائب امام زمان و امام امت اسلامی است، کشور ریخت به هم. بازرگان اعلام استعفای دسته‌جمعی دولت را کرد. امیرانتظام اعلام کرد که مجلس خبرگان قانون اساسی باید منحل شود. سر یک کلمه کشور ریخت به هم!
  • امامت‌محوری، امّت‌گرایی، عدالت‌گستری، و دوقطبی مستکبرین-مستضعفین اساس تئوری امام خمینی بود.
  • امام خمینی از دنیا رفتند. آقای هاشمی رفسنجانی آمدند پنج روز بعد از رحلت امام خمینی در دومین خطبه‌ی اولین نمازجمعه‌ی بعد از رحلت امام، راجع به ولایت فقیه دو جمله گفتند. یک : «ما نمی‌خواهیم بعد از رحلت امام خمینی به جانشی ایشان "امام" بگوییم». این همه دعوا داشتیم با شرق و غرب؛ امام حاضر شد شهید بهشتی را قربانی کند برای این کلمه؛ قانون اساسی پنج بار روی امامت ولی فقیه تأکید کرده، امام این را از سال 48 مطرح کرده، شما می‌گویی نمی‌خواهیم؟ به اسم اعزاز امام خمینی گفتند به جانشین‌اش نمی‌گوییم امام! انگار یکی به شما بگوید من چون خیلی شما را دوست دارم، افکار شما را می‌خواهم با شما دفن کنم! جمله‌ی دوم‌شان این بود : «خبرگان مرجع تعیین نکرده است». یعنی جانشین امام خمینی نه مرجع است و نه امام.
  • وقتی ایشان جای «امام» گذاشت «رهبر»، «امّت» شد «ملّت». یعنی عملاً سیستم ملت-رهبر انگلیسی‌ها را پذیرفتیم و سیستم امت-امامت امام خمینی را کنار گذاشتیم. وقتی «امّت» شد «ملّت»، عناصر امّت یعنی «خواهران و برادران قرآنی» -که وظایفی مثل امر به معروف و نهی از منکر نسبت به هم دارند-، تبدیل شدند به عناصر ملت یعنی «شهروند» و « هموطن».
  • اما کلمه‌ی سوم یعنی «عدالت»؛ مقدس‌ترین کلمه‌ای که آقای هاشمی در دوران ریاست‌جمهوری‌شان ابداع و به تحمیل کردند به نظام اسلامی، کلمه‌ی «توسعه» بود. فرق عدالت و توسعه این بود که «عدالت» را خدا و پیغمبر (ص) و علی مرتضی (ع) تعریف می‌کنند، اما «توسعه» را صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی و صهیونیست‌های عالَم.
  • در عرصه‌ی بین‌الملل هم دو کلیدواژه‌ی قرآنی «مستکبرین» و «مستضعفین» را ایشان اصلاح کردند و گفتند «مستکبرین» فحش و توهین‌آمیز است! به جایش بگوییم «قدرت‌های جهانی»! خب وقتی گفتی «مستکبرین» باید با آن‌ها «مبارزه» کنی، اما وقتی گفتی «قدرت‌های جهانی» باید با آن‌ها «تعامل» کنی. «مستضعفین» را هم کردند «قشر آسیب‌پذیر»؛ یعنی آدم‌های بی‌عرضه‌ای که خودشان پذیرای آسیب‌اند!
  • پنج کلیدواژه‌ی قرآنی امام خمینی که اساس گفتمان نهضت اسلامی بود، توسط ایشان تغییر پیدا کرد به همان کلیدواژه‌هایی که دشمنان می‌خواستند.
  • تا موقعی که کلیدواژه‌های قرآنی امام خمینی –که رأس آن‌ها امام بودن ولی فقیه است- احیا نشود، هر کاری که بکنیم، وصله‌پینه کردن است.
  • شما هر لعنی که به ...... بکنید، این قدر جگر دشمنان نمی‌سوزد که بگویید «امام خامنه‌ای».
  • مشکلی که هست هم این است که همه می‌گویند «دیگران بگویند ما هم می‌گوییم!». اصولگراها می‌گویند صداوسیما شروع کند، ما هم می‌گوییم! صداوسیما می‌گوید ما که از روحانیون نمی‌توانیم جلو بیفتیم! روحانیون می‌گویند تا مدیران ارشد نظام خودشان نگویند که ما نمی‌توانیم جلوی مردم بگوییم! مدیران ارشد می‌گویند وقتی جوانان انقلابی هم نمی‌گویند، ما بگوییم و هزینه بدهیم؟! و...
  • بعضی هم می‌گویند نگوییم چون قبلاً کسی (حشمت‌الله طبرزدی) این کار را کرده و سابقه‌ی خوبی ندارد این کار در ذهن مردم! خب خوب‌ها باید پرچمدار این کار شوند که این کار به اسم آن‌ها ثبت شود و آن سابقه پاک شود.
  • آیت‌الله سید محمدباقر حکیم پا می‌شود می‌رود نجف. از آن‌جا نامه می‌نویسد به «حضرت آیت‌الله العظمی امام خامنه‌ای». یک هفته بعد شهیدش می‌کنند. آن مرد بزرگ می‌فهمد که باید از آن‌جا پیغام دهد «امام خامنه‌ای». سید حسن نصرالله می‌فهمد در سخت‌ترین شرایطی که دارد، باید بگوید امام خامنه‌ای! ما اینجا نشسته‌ایم و نمی‌گوییم!
  • اگر نعمت خدا را قدر ندانیم، می‌فرماید «انّ عذابی لشدید». روز قیامت هم آن‌جا ندا داده می‌شود که «وقفوهم انّهم مسئولون، ما لکم لا تناصَرون». هی حرف را انداختند از این طرف به آن طرف.

.


http://amaliat.blogfa.com/post-170.aspx

ببخشید اگر طولانی بود حیفم اومد نخونید



نوشته شده در پنج شنبه 89/8/6ساعت 3:46 عصر توسط شهید گمنام نظرات ( ) |

از جایی اومدم که قطعه ای از بهشته.با یه عالمه خاطرات قشنگ.جسمم از اونجا اومد ، اما تا زنده ام دلم اونجاست.تو حرم اراب وقتی نشته بودم برای تمام رفقا داخل فضای مجازی یا واقعی دعا کردم که همتون یه روز برید اونجا تا درک کنید که چه عظمتی داره دیدن حرم کسی که سالهاست داریم واسش عزاداری میکنیم.وقتی کنار حرمش میرسی نمیدونی چیکار باید بکنی .یه نگاه به حرم حضرت عباس می کنی یه نگاه به حرم ارباب بعداز اجازه از برادر حرکت می کنی توبین الحرمین به سمت حرم ارباب وقتی می رسی و نزدیک ضریح می شی مروارید های  اشک از دیدگانت بیرون می ریزه دست خودت نیست چون خودشون اجازه دادن نمی دونم از کجا بگم از سحر جمعه بگم که داخل حرم پر از بوی سیب شده بود یا از سامرا که امام های ما ضریحشون دوتا تکه تخته می باشد و گنبدی هم که ندارن یا از نجف بگم که هیچ کس از اهالی نجف نمی آمدند داخل حرم نماز بخونن چون حتی امام جماعت هم نمازو شکسته می خوند یعنی داخل حرم همه مسافر بودن و.....

 

 

کربلا


نوشته شده در شنبه 89/7/24ساعت 12:15 عصر توسط شهید گمنام نظرات ( ) |

زیارت کربلا همیشه یک رویا بوده است برای من. بودن در فضایی که قلب های همه شیعیان به آنجا متصل است، زیارت مرقد مولا علی (ع) که جایگاهش در بعد معرفتی ما نمی گنجد و دیدن همه آن نمادهای الهی در زمین و معادن حکمت الله.
السلام علیکم یا اهل بیت النبوه
تصور آنکه قبر امام حسین (ع) و یار با وفایش ابوالفضل العباس که یاد و نامشان قلوب را متحول می کند از نزدیک بتوان دید سخت است و باور نکردنی.
اگر قسمت باشد ان شاءالله سفری به کربلا و نجف و کاظمین خواهم داشت. از همه دوستان حلالیت می طلبم و ان شاءالله اگر عمری بود از ظرافت ها و نکته های این سفر خواهم گفت. ما را هم دعا کنید تا اندکی معرفتمان به آن بزرگواران بیشتر شود

کربلا


نوشته شده در سه شنبه 89/7/6ساعت 3:15 عصر توسط شهید گمنام نظرات ( ) |

آیا هاشمی همان امیر کبیر امروز است؟

هاشمی و امیر کبیر

اینجا همان موضوع همسان قرار دادن آقای هاشمی رفسنجانی با امیرکبیر در آن دوران مد نظر است و اینکه تا چه حد این مقایسه درست بود.

رویدادهای دوران امیرکبیر و زمانه‌ای که او در آن زیست و رشد کرد و به مقامات عالی کشوری رسید، تقریباً به صورت کلی برای همگان و دست کم آنان که با تاریخ معاصر ایران آشنایی دارند، روشن است. امیرکبیر از طبقه‌ای محروم در جامعه برآمده و با پشتکار و استفاده از کمترین امکانات توانست از استعدادهای خدادادی خود بهره کافی ببرد و در برهه‌ای از تاریخ که اشراف بر سرمایه‌های مادی و معنوی این سرزمین مسلط بودند و آنها را به یغما می‌بردند، بر مسند وزارت و صدارت بنشیند و کارهایی را شروع کند که بعدها موجد تحولات بزرگ در کشور شود.

اما در دوره ریاست جمهوری آقای هاشمی، در حالی که بیش از یک دهه از انقلاب اسلامی گذشته و بندهای استعمار و دیکتاتوری از آن گسسته شده بود، به‌رغم فضای مناسبی که در آن 10 سال بر مردم و کشور حاکم شده بود، رفتارهایی آزارنده و دور از شأن انقلاب بروز کرد که مهم‌ترین آن‌ها، ترویج خوی اشرافی‌گری و مصرف‌زدگی بود. آن هم درست در مقطعی که بهترین زمان برای ترویج الگوی صحیح زندگی مبتنی بر دستورات اسلامی می‌توانست باشد. آن زمان چنین تحلیلی ارائه می‌شد که پس از هشت سال جنگ وقت آسایش فرارسیده و مردم باید "مانور تجمل" راه بیندازند تا تلخی جنگ را از یاد ببرند. این تحلیل‌ها و برخی شعارهای برآمده از آن‌ها، زمینه­ساز اشرافی‌گری و مصرف‌زدگی رو به تزایدی شد که در سال‌های بعد، حجم زیادی از درآمد نفت را بلعید و شبه‌طبقه‌ای را پدید آورد که نه تخصص داشت و نه کارآفرین بود و نه پای‌بند به آرمان‌ها و شعارهای انقلاب. یکی از شعارها و آرمان‌های انقلاب که امام(ره) بر آن بسیار تأکید کرده بودند، یعنی عدالت اجتماعی، به فراموشی سپرده شد و طبقات پایین جامعه که بار انقلاب و جنگ را بر دوش کشیده بودند و امام(ره) آنان را ولی نعمتان مسئولین قلمداد می‌کردند، با میدان‌داری اشرافیت نوین به حاشیه رانده شدند. تفکر خطرناک و غیراسلامی اجرای برنامه‌ها به هر قیمت توسط مدیرانی که تافته‌های جدابافته‌ای از جامعه به شمار می‌رفتند، به کار بسته شد که نتیجه‌ای جز الگوبرداری مغلوط از غرب و اجرای طرح‌های بعضاً نامناسب نداشت که تازه بسیاری از آنها هم نیمه‌کاره افتتاح می‌شدند.

آن شبه‌طبقه اشرافی از پول نفت، مستقیم و غیرمستقیم، استفاده کرد و فربه شد تا جایی که خود را صاحب همه چیز مملکت می‌پنداشت و برای آنکه حاشیه امنیت موجودیت خود را بیشتر کند، شروع کرد به گردآوردن افرادی که نظریه‌پردازان مواجب‌بگیر از آنها به عنوان طبقه متوسط یاد می‌کردند، حال آنکه چنین نبود. این طبقه به اصطلاح متوسط در حقیقت کارگزاران آن شبه‌طبقه اشرافی بود که به‌واسطه رانت بر کوهی از دارایی‌های برگرفته از بیت‌المال تکیه زده و اقتصاد دلالی و سفته‌بازی را دامن می‌زد (امروز همچنان این بلا دامنگیر اقتصاد ماست و یکباره قیمت یک کالا دو سه برابر می‌شود و همان شبه‌طبقه اشرافی سود کلانی را به جیب می‌زند و گناه این تورم عجیب و غریب را هم به گردن دیگران می‌اندازد و تازه مدعی می‌شود که اگر مدیریت اقتصاد را به بخش خصوصی، یعنی همین شبه‌طبقه، واگذار می‌کردند کار به اینجا نمی­کشید!)

امیرکبیر در جریان فتنه "باب" قاطعانه عمل کرد تا کشور را از شر استعمار و دسیسه‌های آن مصون بدارد اما آقای هاشمی در جریان فتنه بعد از انتخابات، در حالی که جبهه بین‌المللی معاندان انقلاب اسلامی صریحاً به دفاع از فتنه‌گران برخاسته بود، هیچ موضع مشخصی در دفاع صریح از انقلاب و مبانی آن نگرفت و یا سکوت کرد یا سخنی دوپهلو گفت.

امیرکبیر در دل طبقه اشراف به برخورد با اشراف و شاهک‌ها همت کرد (و از جان خود در این راه مایه گذاشت) اما در دوره آقای هاشمی شبه‌طبقه اشراف نضج گرفت آن هم در دل جامعه انقلابی که تحت هدایت رهبری ساده‌زیست و مدافع محرومان، شرّ اشرافیت پهلوی را از این کشور کم کرده بود.

امیرکبیر به هیچ یک از نزدیکان خود و متنفذان دربار اجازه دخالت در تصمیم‌گیری‌هایش را نمی‌داد اما در دوره زمامداری آقای هاشمی و حتی تاکنون برخی بستگان و نزدیکان وی میدان‌داری کرده‌اند و او مواضع این نزدیکان و منسوبین خود را که بعضاً علیه انقلاب و ارکان نظام و مصالح کشور بوده، رد نکرده‌اند یا دست کم مرز خود را با آنان مشخص ننموده‌اند.

ادامه مطلب در http://www.rajanews.com/detail.asp?id=62505


نوشته شده در دوشنبه 89/6/29ساعت 11:43 صبح توسط شهید گمنام نظرات ( ) |


Design By : Pichak