سفارش تبلیغ
صبا ویژن


منتقم کربلا

آیا هاشمی همان امیر کبیر امروز است؟

هاشمی و امیر کبیر

اینجا همان موضوع همسان قرار دادن آقای هاشمی رفسنجانی با امیرکبیر در آن دوران مد نظر است و اینکه تا چه حد این مقایسه درست بود.

رویدادهای دوران امیرکبیر و زمانه‌ای که او در آن زیست و رشد کرد و به مقامات عالی کشوری رسید، تقریباً به صورت کلی برای همگان و دست کم آنان که با تاریخ معاصر ایران آشنایی دارند، روشن است. امیرکبیر از طبقه‌ای محروم در جامعه برآمده و با پشتکار و استفاده از کمترین امکانات توانست از استعدادهای خدادادی خود بهره کافی ببرد و در برهه‌ای از تاریخ که اشراف بر سرمایه‌های مادی و معنوی این سرزمین مسلط بودند و آنها را به یغما می‌بردند، بر مسند وزارت و صدارت بنشیند و کارهایی را شروع کند که بعدها موجد تحولات بزرگ در کشور شود.

اما در دوره ریاست جمهوری آقای هاشمی، در حالی که بیش از یک دهه از انقلاب اسلامی گذشته و بندهای استعمار و دیکتاتوری از آن گسسته شده بود، به‌رغم فضای مناسبی که در آن 10 سال بر مردم و کشور حاکم شده بود، رفتارهایی آزارنده و دور از شأن انقلاب بروز کرد که مهم‌ترین آن‌ها، ترویج خوی اشرافی‌گری و مصرف‌زدگی بود. آن هم درست در مقطعی که بهترین زمان برای ترویج الگوی صحیح زندگی مبتنی بر دستورات اسلامی می‌توانست باشد. آن زمان چنین تحلیلی ارائه می‌شد که پس از هشت سال جنگ وقت آسایش فرارسیده و مردم باید "مانور تجمل" راه بیندازند تا تلخی جنگ را از یاد ببرند. این تحلیل‌ها و برخی شعارهای برآمده از آن‌ها، زمینه­ساز اشرافی‌گری و مصرف‌زدگی رو به تزایدی شد که در سال‌های بعد، حجم زیادی از درآمد نفت را بلعید و شبه‌طبقه‌ای را پدید آورد که نه تخصص داشت و نه کارآفرین بود و نه پای‌بند به آرمان‌ها و شعارهای انقلاب. یکی از شعارها و آرمان‌های انقلاب که امام(ره) بر آن بسیار تأکید کرده بودند، یعنی عدالت اجتماعی، به فراموشی سپرده شد و طبقات پایین جامعه که بار انقلاب و جنگ را بر دوش کشیده بودند و امام(ره) آنان را ولی نعمتان مسئولین قلمداد می‌کردند، با میدان‌داری اشرافیت نوین به حاشیه رانده شدند. تفکر خطرناک و غیراسلامی اجرای برنامه‌ها به هر قیمت توسط مدیرانی که تافته‌های جدابافته‌ای از جامعه به شمار می‌رفتند، به کار بسته شد که نتیجه‌ای جز الگوبرداری مغلوط از غرب و اجرای طرح‌های بعضاً نامناسب نداشت که تازه بسیاری از آنها هم نیمه‌کاره افتتاح می‌شدند.

آن شبه‌طبقه اشرافی از پول نفت، مستقیم و غیرمستقیم، استفاده کرد و فربه شد تا جایی که خود را صاحب همه چیز مملکت می‌پنداشت و برای آنکه حاشیه امنیت موجودیت خود را بیشتر کند، شروع کرد به گردآوردن افرادی که نظریه‌پردازان مواجب‌بگیر از آنها به عنوان طبقه متوسط یاد می‌کردند، حال آنکه چنین نبود. این طبقه به اصطلاح متوسط در حقیقت کارگزاران آن شبه‌طبقه اشرافی بود که به‌واسطه رانت بر کوهی از دارایی‌های برگرفته از بیت‌المال تکیه زده و اقتصاد دلالی و سفته‌بازی را دامن می‌زد (امروز همچنان این بلا دامنگیر اقتصاد ماست و یکباره قیمت یک کالا دو سه برابر می‌شود و همان شبه‌طبقه اشرافی سود کلانی را به جیب می‌زند و گناه این تورم عجیب و غریب را هم به گردن دیگران می‌اندازد و تازه مدعی می‌شود که اگر مدیریت اقتصاد را به بخش خصوصی، یعنی همین شبه‌طبقه، واگذار می‌کردند کار به اینجا نمی­کشید!)

امیرکبیر در جریان فتنه "باب" قاطعانه عمل کرد تا کشور را از شر استعمار و دسیسه‌های آن مصون بدارد اما آقای هاشمی در جریان فتنه بعد از انتخابات، در حالی که جبهه بین‌المللی معاندان انقلاب اسلامی صریحاً به دفاع از فتنه‌گران برخاسته بود، هیچ موضع مشخصی در دفاع صریح از انقلاب و مبانی آن نگرفت و یا سکوت کرد یا سخنی دوپهلو گفت.

امیرکبیر در دل طبقه اشراف به برخورد با اشراف و شاهک‌ها همت کرد (و از جان خود در این راه مایه گذاشت) اما در دوره آقای هاشمی شبه‌طبقه اشراف نضج گرفت آن هم در دل جامعه انقلابی که تحت هدایت رهبری ساده‌زیست و مدافع محرومان، شرّ اشرافیت پهلوی را از این کشور کم کرده بود.

امیرکبیر به هیچ یک از نزدیکان خود و متنفذان دربار اجازه دخالت در تصمیم‌گیری‌هایش را نمی‌داد اما در دوره زمامداری آقای هاشمی و حتی تاکنون برخی بستگان و نزدیکان وی میدان‌داری کرده‌اند و او مواضع این نزدیکان و منسوبین خود را که بعضاً علیه انقلاب و ارکان نظام و مصالح کشور بوده، رد نکرده‌اند یا دست کم مرز خود را با آنان مشخص ننموده‌اند.

ادامه مطلب در http://www.rajanews.com/detail.asp?id=62505


نوشته شده در دوشنبه 89/6/29ساعت 11:43 صبح توسط شهید گمنام نظرات ( ) |


Design By : Pichak